English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8412 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gamey U دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
gamy U دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
pork pies U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
pork pie U کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
putrescine U ماده سمی در گوشت فاسد
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
scurvied U دارای خون فاسد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
green old wound U زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
necrotic U دارای بافت مرده یااستخوان فاسد
carunculate U دارای گوشت پاره
profound gangrene U یعنی انکه گوشت زیادی را تباه کرده باشد
pot-shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot shot U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shots U تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
sparling U ماهی قزل الا دارای گوشت لذید
doughface U دارای صورتی مانند خمیر گوشت الود
figuring U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
figure آنچه کاملا درست نباشد ولی نزدیک باشد
knickers U شلوارگشاد کوتاهی که نزدیک زانو جمع شده باشد
figures U آنچه کاملاگ درست نباشد ولی نزدیک به آن باشد
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
to be corrupt to the bones <idiom> U تا مغز استخوان فاسد بودن [کسی که ذاتا فاسد است]
orthotone U که ازخود دارای تیکه باشد
hexahydrate U ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
an idiomatic experssion U عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
pentaptote U اسمی که دارای پنج حالت باشد
spondee U وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
tedradynamous U دارای شش پرچمی که دوپرچمش بلندتر باشد
close price U دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
prelatess U زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
proceleusmatic U وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
sloe gin U عرق گندم که دارای اب میوه گوجه باشد
chloramine U هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
contour map U نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
topographic map U نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
club car U واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
Queen Mothers U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
oxer U اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
lagate a latere U نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
proceleusmatic foot وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
ox fence U اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
Queen Mother U ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
vacuole U گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
spoils U فاسد کردن فاسد شدن
spoiling U فاسد کردن فاسد شدن
spoil U فاسد کردن فاسد شدن
spoiled U فاسد کردن فاسد شدن
shaggy ugs U فرش های با پرز بلند [این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
biddable U دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
double-faced U فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
knight marshal U کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
trapped U زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
convoy U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
convoys U کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
vanity boxŠcaseŠor bag U قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
salami U گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
coincidence circuit U یک مدارالکترونیکی که تنهادرصورت دریافت سیگنال درهمه ورودیها بصورت همزمان یا بسیار نزدیک بهم دارای سیگنال خروجی خواهدبود
pomace U گوشت سیب گوشت میوه
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
hermaprodite U کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
dactyl U کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
Hanbel U [نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
club steak U قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
Medici Mamluk rug U قالی مدیسه مملوک [این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
a closed mouth catches no flies <proverb> U تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine U مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hotter U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest U شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotbed U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds U بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
imperfect competition U حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
court rug U فرش تالاری یا درباری [این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
open back U [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
defective U فاسد
peccant U فاسد
depraved U فاسد
sedition U فاسد
untoward U فاسد
putrid U فاسد
reprobate U فاسد
corrupt U فاسد
sinister U فاسد
villainous U فاسد
irregular U فاسد
dissolute U فاسد
corrupts U فاسد
vicious U فاسد
gamey U فاسد
rotten U فاسد
rammish U فاسد
gamy U فاسد
corrupted U فاسد
corrupting U فاسد
rantipole U فاسد
reechy U فاسد
reprobatory U فاسد
reprobates U فاسد
peat U زن فاسد
perverse U فاسد
abandoned U فاسد
spoilt U فاسد
immoral U فاسد
roue U فاسد
laptop U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld U کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
incorruptness U فاسد نشدگی
invalid sale U بیع فاسد
indecomposable U فاسد نشدنی
harlots U فاسد الاخلاق
harlot U فاسد الاخلاق
invalid contract U عقد فاسد
addle U فاسد شدن
decomposable U فاسد شدنی
deprave U فاسد کردن
fox wood U چوب فاسد
invalid U نامعتبر فاسد
vile U فاسد بداخلاق
viler U فاسد بداخلاق
vilest U فاسد بداخلاق
degenerative U فاسد کننده
addle U گندیده فاسد
addle U فاسد کردن
vendable U پولکی فاسد
vendible U پولکی فاسد
highs U اندکی فاسد
invalids U نامعتبر فاسد
high U اندکی فاسد
depraver U فاسد کننده
putrefactive U فاسد کننده
imperishable U فاسد نشدنی
incorruptible U فاسد نشدنی
perishable U فاسد شدنی
Adegenerate ( decadent ) race . U نژاد فاسد
to go to the bad U فاسد شدن
tainted U فاسد دارایکیفیتپائین
cankery U فاسد کننده
corrupt U فاسد کردن
foxed U فاسد شده
vitiate U فاسد شدن
vitiate U فاسد کردن
eroded U فاسد شدن
erodes U فاسد شدن
corrosive U فاسد کننده
love alce U ادم فاسد
rake U بد اخلاق فاسد
rakes U بد اخلاق فاسد
raking U بد اخلاق فاسد
to be off [British E] U فاسد شدن
to be spoiled U فاسد شدن
erode U فاسد شدن
disintegrating U فاسد شدن
ruin U فاسد کردن
vitiating U فاسد شدن
vitiating U فاسد کردن
rankly U بطور فاسد
vitiates U فاسد کردن
vitiated U فاسد شدن
ruining U فاسد کردن
vitiated U فاسد کردن
ruins U فاسد کردن
disintegrate U فاسد شدن
disintegrates U فاسد شدن
spoiler U فاسد سازنده
rotter U ادم فاسد
heretic U فاسد العقیده
viciously U بطور فاسد
spoiling U فاسد کردن
spoiled U فاسد کردن
spoil U فاسد کردن
corrupts U فاسد کردن
heretics U فاسد العقیده
vitiates U فاسد شدن
corrupting U فاسد کردن
highest U اندکی فاسد
corrupted U فاسد کردن
spoils U فاسد کردن
to be spoiled U فاسد کردن
rotters U ادم فاسد
eroding U فاسد شدن
to be off [British E] U فاسد کردن
isobare U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar U دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
cementitious U دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
soft shelled U دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
Recent search history Forum search
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1chand sabaei is correct or chand sabahi
1Evolution
2purchase off the registry
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com